حسینِ من بیا و این دل شکسته را بخر
حسینِ من مسافر جامانده را با خود ببر…
سلام حضرتِ اربابم.
سال پیش درست همین روزها که برای زیارت بهشتت آماده میشدم، موقع خداحافظی میگفتند: «خوب استفاده کن؛ بعدها پشیمان نشوی!» من هم که کلهام داغ بود و هیچ نمیفهمیدم و باور هم نمیکردم… آقای من؛ دارد یک سال از آن روزها میگذرد. هر بار سنگینتر آه میکشم. آخر ما که از دنیا چیزی نخواسته بودیم؛ جز دلخوشی زیارت حسین بن علی(علهماالسلام)… آبروی دو عالم…!
کاش شما واسطه میان ما و خدا میشدی، رحم کند به دلی که در حرمت جا مانده و حالا بیتابتر از همیشه است…
کار دنیا را میبینی؟ زخمهای هر روزش کم است، حالا هم حسرت کربلا…
در همین رابطه بخوانید:
حسینِ من؛ برایت از دل دیوانهام چه بگویم؟.. دلی که برای “هلابیکم یا زوار” لک زده است. برای “قدم قدم با یه علم ایشالله اربعین میام سمت حرم” خواندن در مشایه… برای مهربانی و محبت از صمیم قلب نوکرزادههایت و برای خستگیهایی که از ذوق دیدارت هیچ به جان نمیماند…
مهربان اربابم؛ اربعینی که لایق زیارت نیستیم، به کدام بیابان سر بگذاریم که بوی زیارت حسین علی(علیه السلام) را بدهد…؟
حسین جانم؛ سلام ما را به برادران و خواهران ایمانیمان برسان. به خادمان مهربانت بگو سخت دلمان ضعف لطفهایشان به زائران حسین را دارد. برایشان بگو قدر ندانستند و محروم شدند، بگو یک سال چشم به راه بودند و حالا حسرت کربلا جانشان را آتش زده…
ارحمنی یا الله…
صد شکر خدارا که عزادار حسینم
حالا چشمهایم را میبندم و روبروی باب القبله میایستم؛
السلام علی من بکته ملائکه السماء
السلام علی من دفنه اهل القری
السلام علیک یا اباعبدالله
به سلیمان جهان از طرف مور سلام…
پ.ن: هلبیکم یا زوار؛ زیارت قبول..!