کدام‌شان خواب است؟

دل‌نوشته‌ی دل‌تنگی برای اربعین

اربعین ایران بمانم بی‌گمان دق می‌کنم..!

حسین جان سلام!
بگذار همین اول حرف آخر را بزنم! اربعین ایران بمانم بی‌گمان دق می‌کنم..!
خودت بگو چطور فراموش کنم سرزمینی را که زادگاهم نبود؛ اما بیش از آغوش مادرم با او مانوس بودم!

سرزمینی را که گام به گام درجاده‌هایش عاشقی کردم و چونان رویای کودکی‌ام با بال‌هایی از قدم‌هایم، درآسمان فیروزه‌ای‌اش پرواز کردم !

در همین رابطه بخوانید:

از جاده‌هایی سخن می‌گویم، که بوی آب و خاکش روح را جان می‌داد و قلب‌ها را جلا. جاده‌ها، مدرسه‌ای بودند که دو-سه روزه، زوّار تو را را از کلاس اول تا به اوج می‌رساندند. هرچه درآن راه می‌رفتیم، خاکی‌تر می‌شدیم و سبک‌تر پرواز می‌کردیم.

گاهی دوست داشتیم چند قدمی با چشمان بسته گام برداریم تا از کاروان شام عقب نمانیم. گاهی هم با چشمانی باز، رودخانه‌ای از عشق و جنون که برلب‌شان نامِ تو بود را، نظاره‌گر باشیم. گاهی هم برگردیم انتهای جمعیت، چشم بدوزیم به چشمان عباس(علیه السلام)…

مهربان‌تر از مادر

روزها خورشید هم مثل نقاشی‌های کودکی‌ام، به همه لبخند می‌زد و عاشقانت “لبیک یا حسین” او را هم می‌شنیدند. شب‌ها هم مهتاب و ستاره‌ها آن‌قدر خودشان را به زائران نزدیک می‌کردند که گاه دستمان را دراز می‌کردیم تا چندتایی از آن‌ها را بچینیم و به سوغات ببریم.

چطور فراموش کنم… سرزمینی را که مهربان‌تر از مادرم درکنارم بود. پیش‌تر می‌دانست که دلم چه خواهدخواست. قبل از این‌که لب بگشایم برایم سفره می‌انداخت. با التماس لقمه در دهانم می‌گذاشت. بدنم را نوازش می‌کرد …؛رخت‌خواب پهن می‌کرد و تا سحر لالایی می‌خواند.

موکب امام رضا(علیه السلام)، نوای «هله بیکم یا زوار» و «چای و طعامِ ابوعلی»، برای من وهم‌سفرانم در آن دیار، یادآور چه خاطرات گوارایی است. که شیرینی آن، از حلویات و چای عراقی، کام را شیرین‌تر می‌کند!

کدام‌شان خواب است؟؟

دقیقا نمی‌دانم آن‌جا خواب بودم یا اکنون دراین دنیایِ اسباب‌بازی‌ها به خوابی طولانی فرورفته‌ام ؟!

حسین جان، آیا آدم نبی(علیه السلام) توانست تا انتهای عمر، بهشت را فراموش کند؟!
پس چطور منِ کم‌ترین بتوانم مدینه‌ی فاضله‌ای را که در اربعین ساختی و از شیفتگانت در سراسر عالم لبالب پرش کردی، فراموش کنم؟!

حسین جان! هرچه بود، زیارت با معرفت، بیداری… یک رویای شیرین… و یا هر چیز که نمی‌دانم را؛ اربعین امسال، نصیب همه‌ی خواستارانت کن.

دل‌نوشته‌ی موحدی از تهران

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا