جامعهی مهدوی از اربعین حسینی؛ طوفان دیگری در راه است..!
روزهای سختی را میگذرانیم. فراق کربلا آن هم در ایام عزاداری امام حسین(علیه السلام) و مخصوصا اربعین، درد بزرگی است. این اولین باری نیست که این اتفاق میافتد. از عاشورای سال ۶۱ تا کنون چندین بار این مسیر بسته شده. حتی بارگاه مطهر امام را تخریب کردهاند. اما هیچکدام از اهمیت زیارت اباعبدالله(علیه السلام) کم نکرد.
چند سال است که به امر پروردگار و عنایت اولیایش و همت شهدا این مسیر باز شده. شکوه پیادهروی اربعین سال به سال بیشتر شد. نه صدام نه داعش، نه آموزگارانشان و نه هیچکس دیگر نمیتواند مانع این اتفاق شود.
امسال اما محروم ماندیم از این زیارت. هرچه فکر میکنم این موضوع نمیتواند اتفاقی باشد. مگر میشود هیچ دلیلی نداشته باشد و حالا یک سال هم اربعین اینطور برگزار شود… نه! خلوتی این روزهای عراق چیزی شبیه آرامش قبل از طوفان است!
اربعین مبدا اتفاقات بزرگ
اربعین مبدا اتفاقات بزرگ است. نمود عینی دستیابی به آرمانهایی که این روزها از نظر بعضی دیگر غیرممکن است. گویی تلنگری سالانه است برای جهان.
وقتی این جمعیت عظیم در چند روز منتهی به اربعین در آن جغرافیای خاص به مقصد کربلای حسین(علیه السلام) گرد هم میآیند؛ چه کسی آنها را هدایت و رهبری میکند؟ آیا چیزی غیر از یک نیروی خارقالعادهی فرازمینی الهی است؟ آیا کسی جز امام توانایی ایجاد این اتحاد بین قلوب را دارد؟؟
اینکه اینگونه این جمعیت قلبشان برای اطرافیانشان بتپد، در تلاش باشند به یکدیگر خدمت کنند و حتی برای آن التماس کنند؟ چه رسد به اینکه بخواهند در ازای خدمتشان مزدی دریافت کنند…
در همین رابطه بخوانید:
چرا باید آخرین امام حاضر اینقدر بر زیارت اربعین تاکید وزرد تا جایی که آن را جزو ۵ نشانهی مومن برشمرد؟؟
آیا جز این است که همهی آنها از نژادها و ملیتها و ادیان متفاوت ولی با فطرت حقجو و قلبی مملو از عشق حسین(علیه السلام) به این برسند که اینها نشانههای جامعهی مهدوی است؟ و اربعین تمرینی است برای رسیدن به آرمان ظهور؟
که این حس و حال وقتی حاصل میشود که تو پا جای پای امام حاضرت، هرچند برایت ناشناس باشد، بگذاری…
کربلا، آرمانشهر جامعهی مهدوی
و کجا بهتر از کربلا برای این آغاز؟؟ آیا کسی جز حسین(علیه السلام) قدرت ایجاد این انقلاب را دارد؟ وقتی همهی وجودت به حق بودن او شهادت میدهد و تماما میشوی «سلم لمن سالمکم…» و از دلت هرچند آرام و با طمانینه یا حتی تردید ندای «یا لیتنی کنت معکم» میشنوی؛ میتوانی در برابر فرزند خلفش، که حسین زمان است، بیتفاوت باشی؟!
اگر زیارت پیاده اربعین اباعبدالله به این نتیجه ختم نشود، حق آن ادا شده است؟ باید بفهمیم که وقتی این زندگی چند روزه در آن تاریخ و جغرافیای مشخص و آن شور و حال که تمرینی است برای زیستن در جامعهی مهدوی این قدر شیرین است… وقتی نفس کشیدن در هوایی که مملو از نفسهای نفیس ولی حی خداوند است، حتی اگر ایشان را نشناسیم و تشخیص ندهیم، اینقدر جذاب است؛ که تمام کسانی که حتی یکبار آن را تجربه کردهاند تا آخر عمر از یاد نمیبرند…
وقتی آن چند روز تبدیل میشود به بهترین لحظات حیاتشان…
دیگر حساب کن اگر این شرایط همیشگی شود، اگر امامت را به چشم ببینی و بشناسی و بر تو ظاهر باشد؛ چه لذتی از حیات خواهی برد…
این روزها انسان دیگر نمیتواند نیازش را به منجی الهی کتمان کند.
کلامی با امام
در نهایت؛ آقاجان! ما میدانیم که خودمان باعث این دوری هستیم. شاید در طول این سالها حق اربعین را به جا نیاوردیم؛ که هنوز از ظهورت محرومیم. توفیق نشد در کنارتان قدم برداریم، نفس بکشیم و لبیک یاحسین بگوییم. باز هم در اربعین جدتان، در سایهی اجابت تحت قبةالحسین، دستان خود را بالا ببر و دعایمان کن. تا از برکت فریاد «لبیک یاحسین» به نعمت «لبیک یامهدی» برسیم.
اباصالح، التماس دعا…