با اینکه 23 ساله هستم ولی تجربههای زیادی دارم. اربعین سال ۱۴۰۲ همراه همسرم و پسر اولم (علی) که یکساله بود به پیادهروی اربعین رفتیم. به خاطر عشقی که به امام حسین(ع) داشتیم، خیلی دوست داشتیم که در این مسیر حضور داشته باشیم و حتماً برویم و جا نمانیم، علاقهمند بودیم که این تجربه در کنار پسرمان رقم بخورد. تصمیم گرفتیم پسرمان را با خودمان همراه کنیم تا با آن فضا آشنا شود و انس بگیرد، چون معتقدیم این فضاها روی بچهها خیلی تأثیر مثبتی دارد.
قبل از اینکه بخواهیم برویم خیلی با خودم فکر میکردم که حالا باوجود بچه غذا و خوراکی چه چیزی با خودم ببرم، چه کار کنم که به خاطر گرما اذیت نشوی، چه جوری در کالسکه نگهش داریم که سرگرم شود و بهانهگیری نکند و کلی سؤالات دیگر. ولی وقتی وارد مسیر شدیم انگار هیچ مشکلی نبود، غذاهایی که مناسبش بود پیدا میکردیم و بهش میدادیم و خیلی راحت میخورد، هوا خیلی گرم بود اما خدا را شکر گرمازده نشد و بابت گرما بیحوصلگی نکرد. خب سختیهایی هم بود ولی بهطورکلی ما چالشی با بچه در این مسیر نداشتیم. البته که بچهها با هم فرق میکنند، اما ما از پیادهروی با بچه تجربه خوبی داشتیم. امسال هم پسر دومم (مرتضی) به دنیا آمده و میخواهیم این تجربه را با دو فرزند داشته باشیم.
پسرم در مسیر پیادهروی در کالسکه که مینشست چون اطراف خیلی شلوغ بود و موکبها مراسم داشتند و مداحی پخش میشد، انگار اینها برایش جذابیت داشت و آرام میشد. البته گاهی هم بهانه میگرفت که بغلش کنیم چون هنوز خیلی خوب نمیتوانست راه برود. ولی در این مسیر امام حسین(ع) خیلی کمکمان کردند که با بچه اذیت نشویم، و بتوانیم مسیر را برویم و به کربلا برسیم و بالاخره اربعین را آنجا باشیم و زیارت کنیم.
من میخواهم به همه والدین توصیه کنم که حتماً یکبار این مسیر را با بچه خودشان تجربه کنند، حتی شده به مدت کوتاه در پیادهروی حضور داشته باشند، لازم نیست همهی عمودها را پیاده بروند، حتی اگر بهاندازه 20 تا 30 تا عمود هم پیاده بروند خیلی تأثیر دارد. وقتی بچهها بزرگ شوند به نظر من آن لذتی که در کودکی همراهتان هستند را ندارد، برای همین میگویم حتماً در سن پایین یکبار هم شده با بچهها در این مسیر شرکت کنید. درسته سفر سختی است، اما آنجا امام حسین(ع) خودشان خیلی کمک میکنند، و البته که همه پدر و مادرها قلق بچه خودشان را خیلی خوب میدانند که چجوری میتوانند بچه را سرگرم کنند تا آرام شود و …
ولی خب یک سری نکات است که باید رعایت شود؛ مثلاً هرچقدر که میتوانند وسایل کمتری بردارند، وسایل زیاد باوجود بچه فقط کلافهشان میکند. پوشک و شیر خشک و هر چیزی که برای بچهها لازم دارند از ایران بردارند، چون در مسیر نجف به کربلا دسترسی به اینجور لوازم کمتر است. حتماً همراهشان برای بچهها بیسکویت مادر و آجیل و خوراکیهای کوچک داشته باشند، چون معمولاً غذاهایی که برای بچههای زیر 2 سال مناسب است کمتر پیدا میشد.
یک دست لباس کامل برای بچهها داخل یک کیسه فریزر گذاشته و آن کیسه را داخل کولهپشتی قرار دهند، اینجوری هروقت که بخواهند لباس بچه را عوض کنند دیگر لازم نیست کل کوله را به هم بریزند، خیلی راحت آن یک کیسه را برمیدارند و یک دست لباس کامل داخلش است. لباسهای نو و گران قیمت هم همراه خودشان نبرند. من برای خودم و همسرم هم فقط دو دست لباس برداشتم. ما برای پسرمان از کالسکه خودش استفاده کردیم، ولی خانوادههایی را دیدم که از یک کالسکه به نسبت کهنهتر استفاده میکردند و حتی در مسیر برگشت به ایران، کالسکه را در کربلا گذاشته بودند.
در عراق خاطرات خیلی شیرینی رقم میخورد. چون بچه کوچک دارید خیلیها (هم زائران و هم خادمان) حواسشان به شما است. به بچهها خوراکی و هدیه میدهند و در موکبها با آنها بازی میکنند. یکی از خاطرههای شیرینی که در ذهنم مانده، این است: قسمتی از مسیر را سوار یک ون بودیم و داشتیم به سمت کربلا میرفتیم که یک آقای عراقی وسط جاده ایستاده بود و بهزور ما را نگه داشت. خیلی اصرار داشت خوراکیهایی را که آورده بود از او بگیریم، کلی ساندویچ و موز و شربت و آب برایمان آورد و گفت این خوراکیها همراهتان باشد. خیلی هم اصرار داشت که بیایید منزل من و استراحت کنید، اما چون وقت نبود ما باید سریعتر میرفتیم. این مهربانی و اکرام کردن مردم عراق برای من خیلی شیرین بود و در ذهنم ماندگار شد.
و نکتهای که به ذهنم رسید، به نظر من بهترین مرزِ برگشت برای خانوادههای بچهدار، مرز مهران است چون هم امکانات کاملی دارد و هم اینکه خیلی سریعتر ماشین برای برگشتن به شهرشان پیدا میکنند. در کل من این سفر را با تمام سختیهایش به همه پیشنهاد میکنم و امیدوارم همه در این مسیر صحیح و سلامت باشند.