واقعا اگر تمام موکبدارها بتوانند با موکب داران عراقی تعامل داشته باشند و به آنها محبت کنند و آنها بدانند ما آمدیم چه ریالی و چه اقلامی به آنها کمک و محبت کنیم، آنها قطعا چند برابر جبران میکنند.
جاذبه حسینی هر قلب آماده و سالم و بی نفاقی را جلب میکند. و همه را در رودخانه اربعین میریزد و در فرات عشق حسین (ع)، غسل زیارت میدهد. و این وحدت وجود حسینیست که دلها را به یک مسیر میبرد.
در این مسیر گفتوگویی داشتیم با آقای موسوی، مسئول ۵۴ساله موکب حضرت امالبنین (س) که بیش از 30 سال است افتخار هیئتداری و خدمت به دستگاه حضرت ابا عبدالله (ع) را دارد.
- شکلگیری موکب شما قصه و روایتی دارد؟
سال اولی که ما به کربلا رفتیم، به یکی از مواکبی رفتیم که همشهریهای خودمان در آن بودند. دیدیم که یک مقدار با بعضی از زائرها خوب برخورد نمیکردند و ما تصمیم گرفتیم که یک موکب بزنیم. رفتم پشت حرم حضرت اباالفضل (ع) و به حضرت عرض کردم که به مدد خودت، سه مرتبه گفتم به مدد خودت و به اسم مادرت، میخواهم سال بعد موکب حضرت امالبنین (س) را که به نام مادرت است و در قطعه شهدا به نام ایشان حسینیه داریم بیاوریم.
ما وقتی اینجا آمدیم، خوابی دیدم که اگر نشر داده نشود بهتر است تا یک موقع فکر نکنند موکب یا خودمان را میخواهیم بالا ببریم؛ در خواب دیدم که امام حسین (ع) روی صندلی نشسته و آقا قمر بنیهاشم (ع) به حالت دوزانو روبهروی ایشان نشستند و روی پاهای امام حسین (ع) دست میکشند، چون پاهای امام حسین (ع) و مچ پایشان از زیر دشداشه دیده میشد. انگار جای زخم نیزهای که سیاه شده و بهبود یافته باشد. چنین حالتی بود، آقا قمر بنیهاشم (ع) دست میکشید روی این پاها و میگفت: «ببینید با پای مولایم چه کار کردن، ببینید با پای آقام چه کار کردن!» بعد از حدود ۲۵ دقیقه، من دیدم امام زمان (عج) جای آقا امام حسین (ع) نشسته است و حضرت اباالفضل (ع) آنقدر در خواب مهربان بود که آدم دوست داشت با ایشان صمیمانه صحبت کند. حضرت دست من را گرفت و در دست آقا امام زمان (ع) گذاشت و فرمود: «این آقا را تنها نگذارید.» امام زمان (عج) من را به جایی برد و سه چهار دقیقه صحبت کرد، گفتند: «چند نفرید؟» گفتم: «ما چهار نفریم. من هستم و آقای قریشی، یکی از دوستانم و گفتم آن دو نفر را نمیشناسم.» حضرت فرمود: «بروید اسمهایتان را عوض کنید. بیایید با شما کار دارم.» گفتم: «چه بگذاریم؟» گفت: «به نام سلمان و ابوذر و مقداد و یاسر بگذارید.»
من خودم چون از اسم حمزه خوشم میآید میخواستم بگویم که آقا مثلا میشود ما را حمزه صدا بزنید! توی دلم گفتم، بعد گفتم نکند آقا یکدفعه ناراحت شود، چیزی به زبان نیاوردم. آمدم پیش آقای قریشی که رفیق ماست، در خواب گفتم: «آقا سید مجید! ما امام زمان (ع) را دیدیم ایشان را صدبار در سپاه انصارالمهدی دیدیم ولی نمیشناختیم»، چون من قبلا در گردان انصارالمهدی در حفاظت ریاست جمهوری بودم.
آقای قریشی گفت: «بابا شوخی نکن!» گفتم: «بابا به خدا بیا بریم ببینیم.» وقتی رفتیم امام زمان (عج) را دیدیم، چشمهایش از کاسه زد بیرون، گفت: «بابا ایشان را که ما هزار بار توی انصارالمهدی دیدیم!» که اینجا از خواب پریدم و متوجه شدم که امام زمان (عج) دستش پشت قضیه است و آنجا که گفته بودم یا اباالفضل (ع) به حق مادرت سه مرتبه، گفتم به اسم مادرت ما موکب را میآوریم! متوجه شدم که حتی اگر خود حضرت ابوالفضل (ع) امضا کند، آخرالامر خود امام زمان (عج) باید امضا کند که ما این موکب را ببریم، بعد هر کجا که مشکل پیش میآمد به امام زمان (عج) متوسل میشدیم و امام زمان (عج) مشکل را حل میکرد.
-
فرآیند مجوزها برا داشتن موکب در عراق چگونه است؟
یکسری مسائل هست که به اصطلاح به ما ارتباط پیدا میکند و یکسری هم به ستاد عتبات عالیات. به نظر من، ستاد عتبات عالیات تا آنجا که میتواند باید موانع را بردارد. یعنی هر چه میتواند تعداد نفرات هیئت امنا را کم کند که قدرت مانور موکب را بالا ببرد. وقتی که تعداد بالا میرود تصمیمگیری زیاد میشود، مدارک زیاد میشود و…
امسال گفتند که همه باید سوءپیشینه و سایر مدارک و مجوزهایی را که گرفتن آنها وقتگیر هست بگیرند. یکسری اتفاقات میافتد که برای جمع کردن آنها خیلی دچار مشکل میشویم، مثلا گفتند هر کس اسکان داشته باشد باید حتما یک پزشک و پرستار داشته باشد. جمع کردن این موارد برای راه انداختن موکب خیلی اذیت میکند.
هرچه بتوانند این موانع را بردارند، موکبها میتوانند راحتتر به بحث خدمترسانی به زائران برسند، مثلا یک بحث بانکی داریم. الان حساب شخصی باز میشود، وقتی میخواهیم حساب به نام موکب باز کنیم بانک قبول نمیکند و میگوید باید شناسه ملی داشته باشیم، در صورتی که مردمی میخواهند کمک کنند به نام موکب بهتر کمک میکنند تا به نام شخص، از طرف دیگر اداره مالیات وقتی که پول به حساب شخص ریخته میشود، اذیت میکند تا بیاییم با آنها صحبت کنیم که این پول مال هیئت و مال موکب است هزار داستان داریم.
- نقش و وظایف اصلی شما به عنوان موکبدار و هیئتدار؟
موکبها همیشه یکسری مشکلاتی دارند که تمام فشار روی مسئول اجرایی موکب است، چه برای مجوز گرفتن، چه بهمنظور جمعآوری اقلام برای کربلا و چه هماهنگ کردن جا بهخصوص مشکلات محل اسکان در آنجا مثل آب، برق، گاز و… آنقدر مشکلات زیاد است که همینطرف وقتی میخواهی یک هیئت ساده راه بیندازی به مشکلات زیادی برمیخوری، وای بر اینکه در یک کشور غریب که هیچ امکاناتی ندارید و بعد میخواهید تمام امکانات را از یک کشور ببرید آنجا و نواقص را هم در همان کشور برطرف کنید، در این پروسه تمام فشار روی همان مجری یا به قول خودمان، مسئول اجرایی موکب است.
به خاطر همین ما از برادرانی که در ستاد عتبات عالیات هستند میخواهیم اینجا با ما خیلی کنار بیایند و کارها را سریع انجام بدهند، مثلا در بحث بارگیری و ماشینهایی که میخواهند بروند، اگر بتوانند یک مقدار پول کمتری بگیرند مثل کاپوتاژ کردن ماشین و هم یک مقدار آنجا در کربلا با ما کنار بیایند که اگر چیزی کم داریم مثل پتو، کپسول گاز و… بتوانیم کمک بگیریم.
- همکاری و ارتباط شما با دیگر موکبها در مسیر پیادهروی اربعین چگونه است؟
اگر با عراقیها خوب رفتار کنید آنها هم متعاقبا با ما خوب برخورد میکنند. ما سال اول که رفتیم کربلا، یک موکب عراقی از قوم بنی تمیم بود که پشت موکب ما بودند. روز اول آمدند گفتند آقا یک کیسه آرد به ما بدهید، یک کیسه به آنها دادیم. روز دوم گفتند آقا اگر میشود دو کیسه به ما بدهید، دوباره دو تا کیسه دادیم. روز سوم آمدن گفتند دوتا کیسه بدهید، ما دوباره دوتا کیسه را دادیم. بعد همان شب مسئولان همان موکب ما را دعوت کردند به سفرهشان. ما هم رفتیم. خلاصه یک پذیرایی خیلی خوبی از ما کردند و با هم آشنا شدیم.
بعد دوباره فرداشب ما قرمهسبزی داشتیم و اتفاقا آنها هم قرمهسبزی خیلی دوست داشتند، دعوتشان کردیم و گفتوگو کرده و بعد فهمیدیم که شخصی به نام ابواعیاد که مسئول امنیت کل بصره بود مسئول موکب بود و خدابیامرز در دوران کرونا از دنیا رفت که ما با خانواده ایشان و با برادرهایش و پسرانش آشنا شدیم که در سالهای بعدی خیلی به درد ما خوردند.
مثلا اگر میخواستیم فرشمان را جایی بگذاریم که موش یا گربه لای آن نرود یا تمیز بماند، موکب آنها جایش خیلی خوب و امن بود و وسایلمان را آنجا میگذاشتیم. وسط سال هم اگر میخواستیم برویم از موکبشان استفاده میکردیم. واقعا اگر تمام موکبدارها بتوانند با موکبداران عراقی تعامل داشته باشند و به آنها محبت کنند و آنها بدانند ما آمدیم چه ریالی و چه اقلامی به آنها کمک و محبت کنیم آنها قطعا چند برابر جبران میکنند.
- ارتباط شما در طول سال با زائران حفظ میشود؟ این ارتباط به چه شکلی است؟
ما در تهران در قطعه شهدا نبش قطعه ۵۳ شهدا یک حسینیه داریم که در حدود ۴۰۰- ۵۰۰ متر است. هم خادمهایی که برای کمک همراه ما به کربلا میآیند و هم زائرانی که با ما آشنا میشوند برای خدمترسانی به زوار شهدا میآیند. ما هر هفته پنجشنبهها در قطعه شهدا برنامه زیارت عاشورا، نماز جماعت ظهر و پذیرایی ناهار را داریم که در آنجا دور هم جمع میشویم و دیدار تازه میکنیم.
-
چه چالشها و مشکلاتی دارید؟ و چگونه آنها را حل میکنید؟
از بدو ورود موکبها به سمت کربلا مشکلات شروع میشود. مشکلات اکثرا مالی و لجستیکی هستند و ما برای حل آنها به حضرات معصومین (ع) متوسل میشویم. چون موکب به نام حضرت امالبنین (س) است هم حضرت امالبنین (س) و هم حضرت اباالفضل (ع) خودشان با دست با کرامت خودشان مشکلات را حل میکنند.
حالا ما اینقدر نگران هستیم که به قول خودمان وسط کار کم بیاریم و به چه کنم چه کنم بیفتیم، طوری حضرات مشکلات را مرتفع میکنند که ما بعد از اینکه برمیگردیم تازه متوجه میشویم که چقدر وسط راه کمک کردند و ما وسیلهای بیش نیستیم و فقط ناودان رحمت هستیم که رحمت میآید و ما فقط باید برسانیم به دست بندگان خدا، وگرنه ما هیچیم.
-
نقش خانواده و دوستان در فعالیتهای موکب چیست؟ آیا آنها نیز کمک میکنند؟
بله هم من و هم خانوادهام، همسرم و پسرم، الحمدلله بیشتر بار بر دوش بندگان خداست و دوستان ما همه پای کار هستند و کارهای موکب را بدون هیچ چشمداشتی انجام میدهند، یعنی از روز اول که به عشق امام حسین (ع) حرکت میکنند تا لحظه آخر همگی از دل و جان و از روی اخلاص کار میکنند. این اخلاصی که حضرت زهرا (س) فرموده اگر دانهای در خاک تمام شود از روی اخلاص خدا آن را چنان بارور میکند که تا دامنه قیامت از سایه و بارش استفاده میکنند.
اینکه بچهها میآیند به بچهها میگویم اگر شما در مسیر اربعین یک لیوان آب یکبارمصرف، آب خنک بدهید دست یک نفر، شاید ثواب آن بهتر از هزار و شاید میلیونها بالاتر از این باشد که در این قطعه شهدا یا در ایستگاه صلواتی دیگری این کار را کنید؛ چون آنجا زائران امام حسین (ع) هستند. خدا آنقدر به زائران امام حسین (ع) و مهمانهای امام حسین (ع) کمک میکند که حد و حساب ندارد به خاطر همین بچهها تا آنجا که میتوانند از دل و جان از زائران اربعین امام حسین (ع) پذیرایی میکنند و خدا خیرشان بدهد.
- زیباترین صحنههایی که در اربعین دیدید چه بود؟
خودم سال اولی که به سفر اربعین رفتم کمی نگران بودم که به اصطلاح کجا بخوابیم، کجا نماز بخوانیم، مشکل سرویس بهداشتی نداشته باشیم، بتوانیم برویم، نتوانیم برویم و… یکسری از اینها توی ذهن من بود. وقتی که از سمت بصره داشتیم پیاده میرفتیم، یک دختر ششساله یک بچه شیرخواره را روی دستش گرفته بود و میآورد، یعنی من وقتی که این صحنه را دیدم خودم از خودم خجالت کشیدم. پشت سر این دختربچه میرفتم شاید صد متر، دویست متر این بچه اصلا انگار نه انگار که یک دختر شش هفت ساله داشت یک شیرخواره را میبرد. برای ماهایی که جبهه دیده و جنگ دیدهایم هم صحنه بسیار قشنگی بود و تجربه بسیار خوبی بود.