اِشرِب مای بارِد!

روضه رمضان

وقتی
از فرط عطش
با زبانِ خشک‌ خود
لب‌هایت را تَر می‌کنی
و فریادهای
«اِشرِب مای بارِد! یا زائر!» هم که از وقتِ طیِّ طریق سوی قتلگاهِ حسین در خاطرت مانده
دیگر چه نیازی به مقتل داری؟

روضه رمضان

در همین رابطه بخوانید:

 همه‌ی مسیر را طی کردم و رسیدم اول طریق نجف تا کربلا. طریق برای من جلوه‌ی صداهاست. اصلا همیشه بیشتر از تصاویر، صداها در خاطرم ردیف می‌شوند. این بار بیشتر از همیشه… هیاهوی پیاده‌ها، لخ‌لخ دمپایی‌های که روی زمین کشیده می‌شد. مداحی‌های پر شور عربی، ذکر «حیدر حیدر» کاروان‌ها، موکب‌داران عراقی و همان اصطلاحات شیرین و معروف «هلابیکم! اشرب المای زائر! طعام موجود! مای بارِد مای بارد!» و حتی صدای تریلی‌های حمل گاز که فقط مخصوص همان‌جا و همان جاده است. چشمم را بستم و صداها را دیدم!…

همه‌ی این راه را طی کردم و تازه رسیدم به آن‌جا که همه وجودم چشم شد. تا گنبد سیدالشهدا را از دور نظاره کند و شوق رسیدن تمام وجودم را فرا گرفت.
تازه با آن‌همه خستگی خودم را کشیدم سمت خیابان حرم. سلام داده نداده هزار التماس دعا توی سرم چرخید. آخرش هم قطره اشکی که نوید دهنده وصال بود…

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا