کربلایی شدهی دست امام حسنم
بعد از تحولم در دوران مجردی، در هیئتها آرزویم این بود که یکبار هم شده، اربعین کربلا بروم. اما چون مقید بودم که حتما باید با یک محرم بروم، نمیرفتم…
برای همین وقتی همسفر بهشتیام وارد زندگیام شد، یکی از شروط مهریهام را پیادهروی کربلا در اربعین گذاشتم.
همسرم با اینکه خیلی مخالف بود که زن نباید در اربعین برود و در ازدحام جمعیت اذیت میشود و این حرفها… ولی چون بیقراریام را دید؛ گفت یکبار اربعین تو را میبرم. ولی شرایط جور نمیشد و من هم به اجبار صبر میکردم.
در این مدت به هر امام و معصوم و شهیدی رو انداخته بودم و واقعا مضطر بودم.
آقای کریم
تا اینکه با یک رفیق امام حسنی آشنا شدم. گفت – تا حالا از امام حسن کربلایت را خواستی؟ من که انگار پتکی خورده باشه توی سرم، دلم شکست. گفتم – نه راستش. امام حسن خیلی توی زندگیام غریب بودهاند…
در همین رابطه بخوانید:
تا اینکه در اولین مجلس روضهی امام حسن برات کربلایم را از ایشان خواستم…
همه چیز جور شد و من و همسرم برای اربعین ثبت نام کردیم. کار پاسپورت و ویزایمان روی روال افتاد و منتظر بودم که وقت موعد برسد و برویم. در دههی اول محرم خیلی حال و هوای خاصی داشتم. تا اینکه چند هفته قبل از حرکتم از ناحیهی کمر و گردنم بهشدت بیمارشدم. تا حدی که استراحت مطلق در منزل بودم. اصلا نمیتوانستم راه بروم و گردنم را بهخوبی تکان بدهم. خیلی استرس داشتم و تمام کار و زندگیام این بود که در گروه مجازی امام حسنیمان با دوستانم درد و دل کنم. که دعا کنند خوب بشوم و بتوانم بروم.
دکترم گفت که اصلا فکر اربعین را از سرم بیرون کنم. من حتی یک ربع هم نمیتوانم پیادهروی کنم. چه رسد به اربعین…
یادم است از در مطب تا خانه ضجه زدم و گریه کردم. فقط امام حسن(علیه السلام) را صدا میکردم که آبرویم را نبرد. دکتر برایم فیزیوتراپی نوشت و دقیقا روز اتمام دوره فیزیوتراپی روز حرکتم میشد. همسرم هم دیگر اصلا دربارهی رفتن با من صحبت نمیکرد و فقط به فکر سلامتیام بود. میگفت که باید این دوره را بگذرانی و بعدش برویم برای معاینه تا نتیجه را ببینیم.
خیلی ناامید شده بودم. ولی همیشه دوست امام حسنیام روحیه میداد و میگفت تو حتما میروی و به نرفتن فکر نکن.
از قضا روز فیزیوتراپیام یک روز جلوتر افتاد. یعنی یک روز قبل از رفتنم تمام شد. من هم خیلی با همسرم صحبت کردم و از او خواستم که راضی شود. به او اطمینان دادم که میتوانم بیایم و بالاخره راضی شد!
اینکه دقیقا روز دوشنبه، ۷صفر، روز شهادت امام حسن(علیه السلام) راهی کربلا شدیم؛ برایم قویترین نشانه بود که کربلایم را از دستان کریم امام حسن(علیه السلام) گرفتم…