وصیتنامه کربلاییِ شهید محسن حججی /بخش اول
هرچه به زمان رفتن نزدیک تر می شوم قلبم #بی_تاب تر می شود
نمی دانم چگونه #خوشحالی ام را بیان کنم
همسر عزیزم افتخار کن که شوهرت #فدای حضرت_زینب شد…
پدرم عزیزم داغ تو بیشتر از داغ اباعبدالله نیست…
مادر عزیزم همچون ام البنین #صبورانه و با افتخار فریاد بزن که مرا #فدای_حسین کردی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای #بانوی_صبر
السلام ای بانوی سلطان عشق
السلام ای بانوی صبر دمشق
زینبِ دنیا و عقبیِ علی
شرح مدح لافتی الا #علی
در مسیر شام #غوغا کرده ایی
شهر را آشوب برپا کرده ایی
خطبه خواندی از غریبی #حسین
زنده کردی #کربلا در عالمیین
گر نبودی کربلایی هم #نبود
گریه و #شور و نوایی هم نبود
رنج هایی ست فراوان دیده ایی
خیمه ها، غارت، سواران دیده ایی
دیده بودی، حلق و چشم و حرمله
گریه کردی پا به پای قافله
بسم الله النور…
صَلی الله علیک یا اُماه یا فاطمه الزهرا”سلام علیک”
وَلاتَحسَبن الذینَ قُتلوا في سَبیل الله اَمواتا، بَل احیاء عند رَبِهم یُرَزقون
هرگز #نمیمیرد آنکه دلش زنده شد به #عشق
ثبت است بر جدیده عالم #دوام ما…
چند ساعتی بیشتر به رفتن نمانده است، هرچه به زمان رفتن نزدیک تر می شوم قلبم #بی_تاب تر می شود…
نمی دانم چه بنویسم و چگونه حس و حالم را بیان کنم…
نمی دانم چگونه #خوشحالی ام را بیان کنم و چگونه و با چه زبانی #شکر خدای منان را به جای بیاورم…
به حسب #وظیفه چند خطی را به عنوان وصیت با زبان قلم می نویسم…
نمیدانم چه شد که سرنوشت مرا به این راه پر عشق رساند… نمی دانم چه چیزهایی عامل آن شد…
بدون شک #شیر_حلال مادرم، #لقمه_حلال پدرم و انتخاب #همسرم و خیلی چیزهای دیگر در آن اثر داشته است…
عمریست شب و روزم را به #عشق_شهادت گذرانده ام… و همیشه اعتقادم این بوده و هست که با شهادت به #بالاترین درجه ی بندگی میرسم…
خیلی تلاش کردم که خودم را به این #مقام برسانم اما نمی دانم که چقدر توانسته ام موفق باشم…
چشم امیدم فقط به #کرم_خدا و #اهل_بیت است و بس امید دارم این رو سیاه پرگناه را هم قبول کنند و به این بنده ی بدِ پرخطا نظری از سر رحمت بنمایند…
که اگر این چنین شد؛الحمدالله رب العالمین…
اگر روزی خبر #شهادت این بنده حقیر سرا پا تقصیر را شنیدید؛ علت آن را جز کریمی و رحیمی خدا ندانید…
اوست که رو سیاهی چون مرا هم می بخشد و مرا یاری می کند…
همسر عزیزم زهرا جانم
اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی بدان به #آرزویم که هدف اصلی ام از ازدواج با شما بود رسیدم و به خود #افتخار کن که شوهرت #فدای حضرت_زینب شد…
مبادا بی تابی کنی، مبادا شیون کنی، #صبور باش و هر آن خودت را در محضر حضرت #زینب بدان… حضرت زینب بیش از تو مصیبت دید.
پدر عزیزم
همیشه و در همه حال #الگوى زندگی و مردانگی ام تو بوده و هستی، اگر روزی خبر شهادتم را دیدی، زمانی را در مقابل خود فرض کن که حسین بن علی در کنار جگر گوشه اش #علی_اکبر حاضر شد…
داغ تو بیشتر از داغ اباعبدالله نیست… پس #صبور باش پدرم، می دانم سخت است اما می شود…
مادر عزیزم
ام البنین علیهاالسلام 4جوان خود را #فدای حسین و زینب کرد و خم به ابرو نیاورد.
حتی زمانی که خبر شهادت پسرانش را به آن دادند باز از #حسین سراغ گرفت؛ پس اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی، همچون ام البنین #صبورانه و با افتخار فریاد بزن که مرا #فدای_حسین و حضرت زینب کرده ای و مبادا با #بی_تابی خود دل دشمن را شاد کنید…
#ادامه در بخش دوم
https://telegram.me/ArbaeenIR/3048
ــــــــــــــــــــــــــــ
عکس دست نوشته وصیت نامه شهید: http://hajahmad.blog.ir/post/1529
کانال رسمی شهید حججی : @modafe_haram_shahid_hojaji