نویسنده کتاب «بدو دجله بدو» با بیان تجریبات خود از پیاده روی اربعین، از دیدگاههای مختلف زائران میلیونی امام حسین (ع) به این رویداد و همایش بزرگ میگوید.
وی ادامه داد: در مسیر پیادهروی اربعین به غیر از شهرهای نجف، کربلا، سامرا، کاظمین و کوفه به شهرهای بغداد، مدائن و بابل هم سفر کردم و نهایتاً در آستانه اربعین از «طریق بغداد» راهی که برای بومیان شناختهشدهتر است، راهی کربلا شدم.
صفاییراد در مورد شرکت در پیادهروی اربعین و دغدغهاش برای ثبت تجربههای سفر خود را مورد بررسی قرارداده و بیان کرد: ۵ بار توفیق حضور در پیادهروی اربعین را داشتهام و فضای آنجا را تجربه کردهام. میلیونها نفر از زائرانی که در آن مسیر قدم برمیدارند با نیتها و اندیشههای خاص وارد شده و هر کدام دلیلی برای خودشان دارند. اگرچه هدف همه زیارت امام حسین (ع) است، ولی دلایل هرکدام از این اشخاص باهم فرق میکند.
وی تصریح کرد: زمانی که برای اولین بار به پیادهروی اربعین رفتم این حرکت برایم تبدیل به نیازی شد که هرسال منتظر رسیدن این لحظه هستم. انسان احساس میکند اگر نرود دچار خسران شده است. از همان سفر ابتدایی دغدغه ثبت رویدادها و وقایع در مسیر سفر برایم مطرح شد و اگرچه تا به حال سفرنامهنویسی را تجربه نکرده بودم، اما همیشه دغدغه ثبت روایات را داشتم.
این نویسنده ادامه داد: در مواردی فکر میکردم که اعتماد به نفس این کار را ندارم و نگارش سفرنامه در توان من نیست. زیرا در مقوله نویسندگی، سختترین کار نوشتن درباره مسائل اعتقادی است. شما اگر نتوانید خط و اندازه و میزان را درست و دقیق در بیاورید ممکن است اصل مفهوم دچار اخلال و مشکل شود و به همین دلیل من قبل از این هیچوقت به خودم اجازه نمیدادم که سراغ این کار بروم.
صفاییراد به تصمیم گرفته شدهاش مبنی برنوشتن سفرنامه پیادهروی اربعین پرداخت و تاکید کرد: زمانی که احساس کردم به حدی از توانایی در نگارش سفرنامه رسیدهام. قلمفرسایی را در این زمینه در دستور کار قراردادم تا بتوانم از وقایع و رخدادهای پیادهروی اربعین همچنین تجربههایم در این زمینه استفاده کرده و آن را به رشته تحریر درآورم و هماکنون موفق به نوشتن سه سفرنامه مجزا شدم.
وی به علتهای نگارش کتاب در مورد سفرنامههای مذهبی اشاره و اظهار کرد: عموما سفرنامههایی که نوشتهام مذهبی محسوب میشوند. در ایام محرم و صفر در کشورهای مختلف شکلگرفتهاند. اما اینجا مرکز داستان بود یعنی زمانی که من قرار است بهطور مستقیم به این مسئله بپردازم. راه حلی که پیش روی خود دیدم، این بود که فکر کردم من که قرار است به نقاط مختلفی از کشور عراق سفر کنم. مثلا به مکانهایی رفتم که ظاهرا به زیارت اربعین ربطی نداشته باشند، تمدن بابل یا ساختههای خلفای عباسی را از نزدیک دیدم. جالب این که ما در تمام این نقاط حتی جاهایی که به ظاهر از فضای زیارت کربلا دور بودیم، باز نقطه اتصال ما با آن مکان زیارت، نام حسین و اربعین بود. آن مهربانی که مردم عراق با زوار دارند در تمام این نقاط جاری بود. حتی جاهایی که خیلی ربطی به مقوله اربعین نداشت.
این نویسنده در مورد نامگذاری کتاب «بدو دجله بدو» افزود: در مقدمه کتاب «بدو دجله بدو» بیان شده که این روایت سفر به عراق است و بخشی از این سفر پیادهروی اربعین است. عنوان کتاب را برای این انتخاب کردم که برآمده از سفر به عراق است. بر اساس تجربهای که در عراق داشتم احساس کردم دجله نقش خیلی مهمی در این کشور دارد. دجله رودی است که از شمال تا جنوب عراق کشیده شده است. جدا از تمدن بینالنهرین که اینجا شکلگرفته است، خود عراق را هم خیلی وابسته به این رود دیدم. به خصوص در بغداد دجله خیلی دیده میشود. این دجلهای که من در عراق دیدم، این احساس را به من داد که اسم کتاب را از دجله وام بگیرم.
وی تاکید کرد: عراق شهرهای مهم بسیاری دارد، شهرهای مثل بصره، کرکوک، سلیمانیه و خیلی شهرهای دیگر که هر کدام مقوله جداگانه هستند. نمیشود گفت ما سفرنامه کل عراق را نوشتیم و این تنها عراقی است که من دیدم. اما بههرحال در کتاب، از شهرهای دیگری که پیادهروی اربعین در آنجا انجام میگیرد، نامبرده شده است.
صفاییراد در پایان اظهار کرد: تلاش داشتم تا پیادهروی اربعین و ابعاد آن را خصوصا از بعد جغرافیایی مطرح کنم هرچند قلم من شاید در توصیف این موقعیت و فضای اربعین ناتوان باشد، اما هر چه در توانم بود را برای تالیف کتاب به کار گرفتم. باید تجربه همزیستی با مردم عراق و مهماننوازی آنها را باید هنرمندانه توصیف کرد. شاید افراد دیگری بتوانند این کار را بهترین شکل انجام دهند، اما من به اندازه توان خودم تلاش کردم تا این مسیر و این فضای معنوی را به تصویر بکشم و تجربهام را در کتاب بیان کنم.