آیتالله سید عبدالهادی حسینی شاهرودی که در کتاب خاطرات خود با عنوان «تداوم اندیشه» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره قدمت این سنت اسلامی میگوید: «در سابق و قبل از اختراع وسیله نقلیه موتوری، تمام سفرها با تشکیل کاروان انجام میشد. کاروانها منزل به منزل حرکت کرده و هر یک از مسافران با امکانات شخصی خود، بعضاً با اسب، شتر، الاغ و … و بعضاً پیاده با کاروان مسیر مورد نظر را طی میکردند. در مسیر بین نجف و کربلا نیز سه کاروانسرای تاریخی در سه منزلگاه وجود دارد که به نامهای کاروانسرای (شاه عباسی) به ترتیب از نجف مانند: خان مصلی (خان الربع) و خان شور (خان النص) و خان تخلیه میباشند…»
شروع دوباره
آیتالله حسینی شاهرودی احیای مشایه یا همان پیادهروی کربلا توسط جد اعلای خویش را اینگونه روایت میکند: «هجرت آیتالله العظمی شاهرودی از ایران به نجف نیز با کاروان و به شیوه قدیم و در زمان مظفرالدین شاه و در اواخر حیات آخوند خراسانی صورت گرفته است، با وارد شدن اولین نوع اتومبیلها به منطقه که به ماشینهای سیمی معروف شدند، سفرهای کاروانی تعطیل شد و مسافرتها به گونه جدید شکل میگرفت. آنگاه پس از مدتی و با مطرح شدن آیتالله العظمی شاهرودی به عنوان یکی از استادان و مدرسین با نفوذ معنوی و قابل توجه حوزه نجف، مجددا فکر پیاده رفتن به کربلا به عنوان یک سفر مقدس در بین طلاب نجف شکل گرفت. ضمن اینکه گروهی از ایرانیان در سفر عتبات نیز احیاناً آنان را همراهی میکردند.
در همین رابطه بخوانید:
رفته رفته مردم عراق به این مسئله توجه کرده و اینگونه سفرهای مقدس رواج یافت. با مطرح شدن حرکتهای انقلابی این مسئله رواج بیشتری یافت تا آنجا که از بصره تا کربلا در فصل زیارتی اربعین اباعبدالله (ع) کاروانهای پیاده شکل گرفت. همچنین هنگامی که امام خمینی(ره) همراه آیتالله شهید سید مصطفی پسرش به نجف آمدند، شهید آقا مصطفی یک کاروان پیاده به کربلا تشکیل دادند. عمویم آیتالله سیدعلی هم یک محور برای پیاده رفتن به کربلا بودند و در طول سال حدود پنج بار در ایام اربعین، نیمه رجب، محرم و … این عمل مقدس را تکرار میکردند.»
شهادت زائران کربلا در پیادهروی اربعین توسط بعثیها
با روی کار آمدن بعثیها، دولت با این مسئله به شدت برخورد کرد و آن را به تعطیلی کشانید. جریان اعدام شش نفر از سردستههای این پیادهروی در همین رابطه قابل طرح است، در فصل زیارتی اربعین سال ۱۳۹۶ قمری یکباره دولت بعث با موج مردم نجف که پای پیاده با کاروان به سمت کربلا حرکت کرده بودند، مواجه شد. ضمن اینکه شعاری را فریاد میزدند که بعدا از شعارهای معروف شد «لو قطعوا ارجلنا و الیدین – جئناک زحفاً سیدی یا حسین» یعنی «ای آقا و سرور ما حسینبنعلی اگر دست و پای ما را نیز قطع نمایند، سینهخیز به سوی تو روانه خواهیم شد.»
در میان راه نظامیان دولت بعث به شدت با آنان برخورد و جمع بسیاری را بازداشت کردند، که انبوه آنان در زندانها نمیگنجید، در نهایت شش نفر از فرزندان نجف و از برنامهریزان این سفر، اعدام شدند. در همین جریان شهید محراب آیتالله سید محمدباقر حکیم نیز بازداشت و شکنجه شد؛ بعد از سقوط حزب بعث دوباره مردم عراق کاروان اربعین را احیا کردهاند.
تشرف امام خمینی(ره) به زیارت کربلا در روز اربعین
حجتالاسلام حسن روحانی در کتاب خاطرات خود درباره تشرف امام خمینی به زیارت امام حسین (ع) در کاروان اربعین سال ۱۳۴۶ میگوید: در کربلا نزدیک حرم حضرت ابوالفضل (ع)، منزلی در اختیار امام بود که هرگاهبه کربلا میرفتند، در آنجا سکونت میکردند. امام شبها در حسینیه آقای بروجردی نماز جماعت مغرب و عشا را اقامه میکردند. در شبهای عزاداری هم بعد از نماز، مرحوم آقای کوثری میآمد و روضه میخواند.
شب اربعین که در کربلا بودیم، پس از نماز مغرب و عشا که در پشتبام حسینیه آقای بروجردی اقامه شد. آقای کوثری روضه مفصل و جانسوزی خواند. شب اربعین در کربلا فوقالعاده شلوغ بود و انبوه جمعیت در همه جا دیده میشد. ازدحام جمعیت به گونهای بود که رفت و آمد بسیار سخت و مشکل بود و به دلیل شلوغی، تنه زدن مردم به یکدیگر بسیار عادی و معمولی بود.
شب اربعین
بدین جهت با چند نفر از دوستان تصمیم گرفتیم با یک فاصله چند متری، پشت سر امام حرکت کنیم و ایشان را از حسینیه آیتالله بروجردی تا منزل محل اقامتشان همراهی کنیم. با اینکه میدانستیم امام به کسی اجازه نمیدهد، پشت سرش حرکت کند. علت تصمیم ما این بود که احتمال میدادیم ممکن است در اثر ازدحام جمعیت در خیابانها کسی به امام تنه بزند و خدای ناکرده ایشان به زمین بخورد یا دستههای سینهزنی راه عبور را سد کنند و امام نتواند به راحتی به منزل برسد.
بدین سبب پشت سر امام، از حسینیه خارج شدیم و با فاصلهای چند قدم به دنبال ایشان راه افتادیم. حدود بیست سی متر بیشتر نرفته بودیم که گویا امام احساس کرد افرادی پشت سرش حرکت میکنند. ایستاد و به عقب برگشت و به ما فرمود: «کاری دارید؟» پاسخ دادیم: «میخواستیم در منزل، خدمت شما برسیم.» امام فرمود: «بعداً تشـریف بیـاوریـد.» سپس به راه خـود ادامـه داد.
به دلیـل عدم رضایت امام نتوانستیم ایشان را تا منزل همراهی کنیم. روز اربعین هم دوباره امام را دیدیم که در شلوغی برای زیارت به سمت حرم امامحسین(ع) میرفت. با فاصله، پشت سر امام بودیم. ایشان وارد حرم شدند و در بالای سر ایستادند و زیارت را خواندند. بعد از حدود یک ربع ساعت به منزل برگشتند.
فراغی که بیش از ۶۰ سال از آن میگذرد
اولین باری که رهبر انقلاب به زیارت کربلا رفتهاند در سال ۱۳۲۵ شمسی در ۷ سالگی بود. ((پدرم میخواست برود مکه))، بنا بود ما را ببرد عتبات، بگذارد، خودش برود مکه و برگردد. [اما]نتوانست گذرنامهاش را درست کند. گذرنامه عتبات را هم نتوانست بگیرد. شبهای سختی گذراندیم… در بصره گمان میکردیم که دیگر تقریباً از خطر جسته [ایم]. منزل یکی از علمای آنجا وارد شدیم. یکی دو روز آنجا ماندیم. بعد بلیت گرفتند. رفتیم نجف. چند ماهی نجف بودیم. کربلا بودیم. کاظمین و سامرا بودیم…»
سفر دیگر ایشان به عتبات عالیات در حدود ۱۸ سالگی انجامگرفته است. در سال ۱۳۳۶، بههمراه مادر و برادر و تعدادی از بستگان برای دیدار با خویشاوندان ساکن نجف عازم عراق میشوند. در شهر نجف در درس علما و مدرسان حوزه علمیه نجف حضور مییابند. امابه خواست پدر پس از حدود دوماه به مشهد بازمیگردند.
محرم سال ۱۳۴۷ بار دیگر ایشان قصد زیارت کربلا میکند… اداره گذرنامه درخواست او را به ساواک فرستاد و برای صدور گذرنامه از آن سازمان استعلام کرد. پاسخ دادهشده بسیار طبیعی بود: «مشارالیه… از هر فرصتی برای تحریک مردم استفاده مینماید و پایبند به هیچ اصول و همچنین تعهدات خود نمیباشد. در صورت تصویب با عزیمت وی به عراق مخالفت شود.» و شد. این ممنوعیت خروج از کشور تا زمان پیروزی انقلاب باقی بود. پس از پیروزی انقلاب نیز تاکنون فرصتی برای زیارت کربلای معلی برای ایشان فراهم نشده است.