یا قتیلالعبرات
بهترین لحظات عمرم در اربعین پارسال گذشت. اصلا احساس خستگی نمیکردم. زائرها طوری به طرف کربلا حرکت میکردند که انگار سرچشمه و منبع وجودشان کربلاست. باید آن ظرفیت معنوی خودشان را فقط با رفتن به اربعین پرکنند.
در این سفر وقتی اذان گفتند، با اطرافیانم رفتیم وضو گرفتیم و برای خواندن نماز به داخل یکی از موکبها رفتیم. وقتی نماز تمام شد، برای صرف نهار بیرون رفتیم. هرکدام جایی نشستیم. هوا خیلی گرم بود و اکثر موکبها پر شده بودند. من هم رفتم لبه یک جدول نشستم. شروع کردم به خوردن نهار.
همانطور که نشسته بودم و نهار میخوردم، دیدم خانمی نسبتا قدبلند، با لباسهای کهنه کنارم ایستاد. سرش را به صورتم نزدیک کرد و لبخند زد! غذا تعارف کردم؛ چیزی نگفت.
در همین رابطه بخوانید:
کمی ترسیدم و بلندشدم و آن طرفتر نشستم. بلافاصله پشت سر من آمد و مجدد همان کار را انجام داد.
چیزی نگفتم و بعد از نهار پیش موکبدار رفتم. پرسیدم چرا این خانم این کار را با زائرها میکند؟ مگر دیوانه است؟
موکبدار گفت این خانم کرولال هست. هیچکس و هیچچیز هم ندارد. نذرکرده برای زائران سایه باشد. آخر تنها کاری که از دستش برمیآید همین است. بغضی سنگین گلویم را گرفت. چیزی نگفتم و رفتم سراغش. پول دادم ولی سرش را به علامت نه تکان داد. بوسیدمش و رفتم…
در راه با خودم فکر کردم چه نیرویی هست که اینطور عشق به حسین(علیه السلام) را به وجود میآورد؟ که باعث میشود یک نفر خودش را
نذر امام کند؟..
گرچه دوریم؛ به یاد تو سخن میگوییم…
روایت اولین اربعین: زینب احمدیان
بسته شبهای جمعه به جهت استفاده شما برای اشتراکگزاری، استوری، تصاویر مساجد و حسینیهها و… یک روز قبل از پنجشنبه منتشر میشود.
پوستر «یا قتیلالعبرات»
کلیپ «آرامش من»
همچنین میتوانید کلیپ «آرامش من» با صدای محمدحسین پویانفر را از اینجا دانلود کنید.