دعای باران امام حسین (علیه‌السلام)

ماجرایی که کوفیان آن را فراموش کردند

دعای باران امام حسین (علیه‌السلام)

در زمان حکومت امیرالمومنین علی علیه‌السلام، مدتی در کوفه باران نیامد. اهل کوفه نزد امیر آمدند و از نیامدن باران شکایت کردند. آنها گفتند: «یا امیرالمؤمنین! از خداوند متعال برای ما باران بخواه!»

در آن هنگام علی علیه‌السلام به فرزندش حسین علیه‌السلام فرمود: «فرزندم! برخیز و از خداوند متعال برای این مردم باران طلب کن!»

امام حسین (علیه‌السلام) برخاسته و بعد از حمد و ثنای الهی و درود بر جدش، پیامبر گرامی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله لب به دعا گشوده. فرمود: «الَلَّهُمَّ مُعْطی الْخَیراتِ وَ مُنْزِلَ الْبَرکاتِ، ارْسِلْ السَّماءَ عَلَینا مِدْراراً وَ اسْقِنا غَیثَاً مِغْزاراً واسِعَاً غَدَقَاً مُجَلَّلًا سَحّاً سُفُوحاً ثَجّاجاً، تُنَفَّسُ بِهِ الضَعْفُ مِنْ عِبْادِک وَ تُحْیی بِهِ الْمَیتَ مِنْ بِلادِک آمین یا رَبِّ الْعالَمِین»

(پروردگارا! ای بخشنده خیر و نیکی‌ها و فرستنده برکات! ما را از باران آسمان سیراب کن. بارانی فراوان، فراگیر، انبوه، پر وسعت، ریزان، روان و شکافنده زمین‌های خشک و تشنه که به وسیله آن دست بندگان ناتوانت را بگیری و زمین‌های مرده را زنده سازی. آمین رب العالمین.)

امام هنوز دعای خود را تمام نکرده بود، که ناگهان باران رحمت خداوند، شهر کوفه و اطراف آن را فراگرفت. عربی بادیه‌نشین از اطراف کوفه آمد. گزارش داد که در اثر ریزش باران رحمت الهی، در درّه‌ها و تپه‌های اطراف و در داخل نهرها و رودخانه‌ها آب جاری شده است.

دعای باران امام حسین (علیه‌السلام): بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۸۷
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا