عبور از مرز

دلنوشته «زائر شدن»

قدم دوم : عبور از مرز

انتظار برای اجازه، انتظار برای تشرف، باید پشت سر بگذاری دو قانون را؛ گذرنامه‌ای که نام و نشانت باشد و ویزایی که اجازه حضور در وادی عشق را بدهد. انتظار برای حضور، انتظاری نفس گیر. کاسه شوقت که لبریز شود دیگر توجهی به انتظار نمی‌کنی. بی‌مهابا می‌روی. می‌خواهی تمام سدها را برداری برای حضور در محضر بهترین عالم.

در همین رابطه بخوانید:

انتظار اما صبر می‌خواهد. صبر باشوق، صبر با انتظار. عجیب است! گویی باهم سازگار نیستند. صبر، صبوری می‌خواهد و ایستادن و شوق حرکت و دویدن. کلافه می‌شوی اما باید کنار بیایی با ایستادن در حال دویدن. شاید اصلا همین را می‌خواهند. ویزای عبور تو همین است. ویزای عبور راکه گرفتی اگر ادب کنی دیگر سخت نمی‌گیرند. گفته‌اند همه بیایند. چقد کریم‌اند و کریمان را تعظیم کردن عالی است.

زائر اربعین نیت را که فراموش نکردی. عبور کردی از مرز، مرز آخرت را به یاد آور. می‌گوند پلی است میان صراط. قبلش باید عبور می‌کردی از مرگ. سختی جدایی از جانی که سال‌ها باتوست، باید بماند این طرف مرز. درون خانه‌ای می‌گذاری‌اش به نام قبر. نه فقط جانت را بلکه تمام تعلقات جانت را باید آن طرف بگذاری. فقط با این شرط ویزای عبور می‌دهند.

زائر اربعین لباس مشکی که تو را با بقیه یک‌رنگ کرده است، فقط برایت خواهد ماند. دریاب لباست را که سفید خواهد شد با این سفر. مباد روی لباست که آمده‌ای سفیدش کنی لکه‌ای باشد. هنگام عبور اگر روی لباست که تنها دارایی‌ات در سفر آخرت است لکه گناه باشد، خجالت خواهی کشید. دیگر اجازه برای تعویض نمی‌دهند. فقط یک بار فرصت پوشیدن داری. زائر اربعین مواظب سفیدی لباست باش.

نوشته یکی از اعضا از اراک
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا