مصائب پیاده روی اربعین در زمان صدام /گزارش از روزهای سخت عزاداران اهل بیت

مصائب پیاده روی اربعین در زمان صدام /گزارش از روزهای سخت عزاداران اهل بیت

شکنجه، مرگ، زندان، بازداشت و… در گذشته ای نه چندان دور می توانست هزینه یک زائر پیاده برای رسیدن به اباعبدالله الحسین(ع) باشد. روزگاری که ترس و سفر مخفیانه از دل بیراهه ها، دلیلی جز عشق به اباعبدالله نداشت…

 
 

شکنجه، مرگ، زندان، بازداشت و… در گذشته ای نه چندان دور می توانست هزینه یک زائر پیاده برای رسیدن به اباعبدالله الحسین(ع) باشد. روزگاری که ترس و سفر مخفیانه از دل بیراهه ها، دلیلی جز عشق به اباعبدالله نداشت…

 پیاده روی اربعین تنها یکی از مراسمی است که در روزگار نه چندان دور، دوستداران اهل بیت برای شرکت در آن باید هزینه زیادی می پرداختند، هزینه ای که مادی نبود بلکه می توانست باعث مرگ آنها شود.

با این حال حتی تهدید مرگ و بازداشت در ر‍ژیم خوفناک صدام و حتی شکنجه های آن نیز باعث نمی شد تا دوستداران اباعبدالله الحسین علیه السلام پیاده به سوی او طی طریق نکنند.
ابو حسن در همین باره می گوید: در آن روزگار هیچ کس حتی حق شنیدن نوای مداحی یا روضه خوانی هم نداشت. اگر کسی نوار روضه ای داشت، مجبور بود تا آن را در جایی گوش کند که کسی نتواند او را ببیند یا صدای روضه را بشنود.
ابو منتظر هم که مغازه ای برای پوشاک دارد تاکید می کند که صدام بطور علنی با شعائر حسینی مبارزه می کرد و سرانجام هم همین مسئله باعث سرنگونی او شد.

 

پیاده روی اربعیناما مراسم پیاده روی اربعین یک مراسم خاص است که بطور علنی صورت می گیرد و امکان کمی برای مخفی نگه داشتن آن وجود دارد. عراقی ها می گویند در روزگار صدام، مردمی که پیاده به سوی کربلا می رفتند راه خود را از مزارع و بیراهه ها طی می کردند.
سید جمال یکی از کسانی است که در زمان صدام دوبار در این پیاده روی شرکت داشته است. او می گوید صدام این کار را منع می کرد و کسانی که در این مراسم شرکت می کردند مجبور بودند خود را به طرق مختلف مخفی کنند. هر دو سه نفر با یکدیگر همراه می شدند و از لا به لای درختان و مزارع راه خود را طی می کردند.
او ادامه می دهد که برخی از دوستانش که از محله کراده بغداد به سوی کربلا رفتند، شناسایی و پس از مدتی اعدام شدند و یکی از آنها که نظامی بود در همان لحظه دستگیری اعدام شد. وی تاکید می کند که دلیل ترس صدام، بازگشت مردم از اربعین بود، جایی که می توانست حرکت و تظاهراتی علیه او شکل بگیرد.
او در پاسخ به چگونگی تغذیه و استراحت زوار در بیراهه ها هم می گوید: مردم عادی از زوار در خانه های خود پذیرایی می کردند و کسانی هم که می خواستند غذا پخش کنند، اینکار را به صورت مخفیانه انجام می دادند. مثلا فردی با ماشینش سریعا غذا پخش می کرد و سپس متواری می شد. یا مثلا یادم می آید که فردی خوراکی ها را در لباس هایش مخفی می کرد و مخفیانه و در مسیر به زوار می داد. حتی نیروهای امنیتی هم در قالب زوار در می آمدند و زائران پیاده را شناسایی می کردند.

فرار از جوخه های مرگ صدامسید جمال تعریف می کند که یکبار که از بغداد عازم کربلا شده بود، برایش اتفاقی رخ داد که می توانست منجر به شهادتش شود. او می گوید که یکبار در حال رفتن، تنه او به کسی که میان مردم ایستاده بود برخورد کرد. آن فرد به دنبال او می آید و از او می خواهد که با او برود؛ سید جمال هم متوجه می شود که آن فرد از افراد اطلاعاتی رژیم صدام است. او از دست آن فرد می گریزد اما سرانجام به دام می افتد. مامور رژیم هم در حال تحویل دادن او می گوید که این (اشاره به سید جمال) به حزب و انقلاب (کودتا) صدام اهانت کرد!
سید جمال ادامه می دهد که او را با گروهی دیگر به بغداد بردند ولی او توانست جان خود را نجات دهد: من توانستم خود را بی خبر از همه جا نشان دهم و فرار کنم. من خود را به آن راه زدم که اطلاعی از هیچ چیز ندارم و گفتم که حالم بد بود و پیر ده ما به من گفته که اگر به زیارت حسین(ع) بروم خوب می شوم! آنها نیز مرا رها کردند اما بقیه را به سازمان اطلاعات در بغداد منتقل کردند… .

***

در روزگاری نه چندان دور، بهای پرداختن به شعائر حسینی چنان بود که شیعیان ایرانی و عراقی آنها را فراموش نخواهند کرد. اما باید پرسید: اکنون رضاشاه کجاست؟! صدام چه شد؟! و مراسم حسین(ع) چگونه برگزار می شود؟!

 

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا