باز هم کردم هوایت … اربعین یادش بخیر

باز هم کردم هوایت… اربعین یادش بخیر
شد نوای بی‌نوایت… اربعین یادش بخیر

کوله‌پشتی روی دوشم بود با سنگینی اش
” باربر ” بودم برایت… اربعین یادش بخیر

تاول پایم نشان از عشق دارد، بس که من…
راه رفتم پابه‌پایت … اربعین یادش بخیر

چای شیرین عراقی، با تمام غلظتش
مستی‌اش شد بی‌نهایت… اربعین یادش بخیر

دست‌های‌کوچکی که واکس زد کفش مرا…
داشت از عشقت حکایت… اربعین یادش بخیر

در کنار این همه بیمارِ عشقت، کرده بود …
عشق تو بر من سِرایت… اربعین یادش بخیر

یک‌هزار و چارصد و پنجاه بار اشکم چکید
هر ستون با روضه‌هایت… اربعین یادش بخیر

ردپایی ساختم با هر قدم با اشک چشم
در مسیر کربلایت… اربعین یادش بخیر

شعر از رضا قاسمی

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا