فیلم هوایی زیبا از حضور حماسی زائران در پیادهروی اربعین
تصاویر خاطرهانگیز از طلوع تا غروب موکب امام رضا(علیه السلام)
خیلی وقت بود پیادهروی اربعین را از قاب تلویزیون میدیدم. ولی همون قاب کار خودش را کرده بود و هواییام کرد.
فکر میکردم خیلی سفر دشواری است و باید خیلی قوی و با ایمان باشی ک در طریق الحسین راهت بدهند.
رفتیم مشهد. همه میگفتند اگر پشت پنجره فولاد امام رضا کربلا بخواهی، برات کربلایت را میدهد. یک بار این را امتحان کردم. وقتی که برای عروسی بدون گناه بهشان متوسل شدم. نمیدانم چطور شد که نجف شد شروع زندگی من. همان هتلی ک در نجف اقامت داشتیم، شد شب عروسی من و لباس عروسم شد همان چادر نمازی که در حرم نماز خواندم.
حالا من دوباره میخواستم دلم را به پنجره فولاد گره بزنم. آن موقع واضح ازشان کربلا نخواسته بودم و بهم دادند. پس این بار حتما میروم.
همسرم که کنارم بود، گفت یا امام رضا چطور جواب زوارت را میدهی وقتی نمیشود پیاده برویم کربلا. آخه بایه بچه شیرخواره کجا برویم؟
آن هم کشور غریب که به تمیزی ایران نیست و…
در همین رابطه بخوانید:
من هم با دل آرام گفتم مطمنم که میرویم. همسرم گفت نمیخواهم ناامیدت کنم ولی امام رضا خودش شرایط ما را میداند. اگر نشد، بدان که صلاحمان را خواسته.
بعد شروع کرد به منصرف کردن من. اول که گفت پسرمان مریض میشود. زیارت باید این طوری باشد. هتل خوب و تمیز. من هم که با این همه اصرارش برای نرفتن دلم شکسته بود در دلم گفتم پسرم فدای شش ماهه امام حسین. من هم فدای رباب.
خدا شاهد است همان غروب پسرم مریض شد. بعد همسرم مجاب شد که مریض شدن یا نشدن هم دست ما نیست.
گذشت؛ موقع ثبتنام شد. من هم اصرار کردم ک باید پاسپورت بگیریم. حالا همکاران همسرم میگفتند آدم باید بیغیرت باشد که زنش را ببرد در شلوغی اربعین کربلا، موقع خلوت بروید و…
به غیرت شوهرم برخورد. برای ویزا گرفتن با کارمندها صحبت کرد که بگویند اینترنت قطع شده. هربار نذارند که بشود.
ولی شد و پاسپورت و ویزاها رسیدند.
بعد رفتن به مادرم گفتند که نگذارند بیایم و منصرفم کنند. مادرم آن شب خوابی دید که حالا همگی دوست داشتیم به این سفر برویم. خواب دید ما همگی سوار اتوبوسیم. اتوبوس را یک عده جوان به دستور امام حسین بلند کردند روی دوششان. ما اصلا کوچکترین تکانی را احساس نکردیم و اذیت نشدیم. بعد از این خواب اسم خودش و خواهرانم را هم نوشت.
ومن تمام داراییام را به کربلا آوردم. خودم، همسرم، فرزندم، مادرم.
و فقط از دنیا یک سرویس طلا داشتم و هزینهاش را برای زوار امام حسین خرج کردم. خیلی دلم میخواست همه دنیایم را تقدیم امام حسین کنم.
میخواستم بدانم که اگر این کار را کنم چه میشود؟!
چند برابر هزینهای که کردیم برگشت. مشکل خانه حل شد. ماشین خریدیم و مادرم سرویس طلا برایم کادو خرید.
الان هم میخواهیم خادمی کنیم و با همسرم برای امام حسین زوار ببریم. فعلا توانمان سی نفر است. دعا کنید که پیششان سربلند باشیم.