در پیاده‌روی اربعین خبری هست…

علیرضا پناهیان از اهمیت پیاده‌روی اربعین می‌گوید

علیرضا پناهیان در جمع زائران اربعین و موکب امام رضا(علیه‌السلام) از اهمیت پیاده‌روی اربعین می‌گوید:

زهیر نمی‌گویم کی بود. همین‌قدر بگویم که امام حسین(علیه‌السلام) چندبار پیغام داد و او گفت: نمی‌خواهم بروم!
آیا شما این‌طور هستید؟ شما که این‌جوری نیستید!

پارسال یک پدر شهیدی آمده بود پیاده‌روی اربعین. دیوانه‌وار خودش را رسانده بود. بعد به من گفتند نگاه کن این پدر فلان شهید است که راه افتاده و آمده. بهش گفتند: خودت را داری اذیت می‌کنی پیرمرد!
گفته: نه… پسرم آمده به خوابم که بابا بلند شو بیا. همه ما شهدا اینجا هستیم.

در همین رابطه بخوانید:

یک بار در خواب اگر به تو گفته بودند بیا، تو آمده بودی… قطعاً این‌جور هستی. خود امام حسین(علیه‌السلام) سه بار به زهیر گفته بودند و او گفته بود نه. صدایش زده بود و نیامده بود. خانمش گفته بود: زهیر! خجالت بکش. پسر فاطمه زهرا است. برو ببین چکار دارد.
زهیر گفت: آخر می‌دانم چکار دارد! می‌خواهد بروم بجنگم برایش… او هم که غریب است و کسی را ندارد.
خانمش گفته بود: حالا برو یک سر…

در شما محال است این‌جوری پیدا بشود. اگر خواب دیده بودی که حالت الان خیلی فرق می‌کرد…

هر کسی را اربعین راه نمی‌دهند!

امید خیلی مهم است دوستان من. شیطان امید را می‌گیرد و کاری می‌کند تا وقتی از این‌جا برگشتی، ثمره این سفر را برایت کم بکند. مگر الکی است که هر کسی را اربعین راه بدهند؟ تو ممکن است بگویی من که خراب بودم. چطوری مرا راه دادند؟ می‌گویم زهیر را برد… رفت در خیمه اباعبدالله‌الحسین(سلام‌الله‌علیه) که من نمی‌دانم این خیمه کجاست؟ چطور است و درونش چه خبر است. اما وقتی برگشت داخل خیمه خودش، دیگر داخل نیامد. دم در به خانمش گفت: خانم من کربلایی شدم و دیگر رفتم.

این‌دفعه با امید، خودت را درست کن. تحویلت گرفته‌اند. چرا؟ من چه می‌دانم! لطف‌شان است. حتماً یک جایی مادربزرگی، مادرت یا پدرت در یک روضه‌ای یک گریه‌ای برای حسین کرده است. حتماً مادرت زمانی که تو را شیر می‌داده است، یک روضه علی‌اصغر به گوشش خورده است. ذره‌ای و جوری سوخته که از او قبول کردند. نمی‌دانم چرا. کجا این بذر کاشته شده است. تمام شد آقا! پذیرفته شدی تمام شد… این‌جوری برو جلو. محکم. بگو مرا پذیرفتند.

ببینید به بعضی‌هایتان جایزه داده‌اند که آمدید پیاده‌روی اربعین. حتماً خیلی قشنگ سینه زدید. گریه کردید. قشنگ گریه کردید. انگار پدر یا مادرت دعوتت کرده‌اند و آورده‌اند. حالا یکی خیلی وضعش مثل من خراب باشد چه؟ او را هم می‌دانی چرا آورده‌اند؟ امام حسین(علیه‌السلام) فرموده‌اند عباسم او را بیاور که اگر نیاوری داغان می‌شود… اگر نیاید، خراب می‌شود.
پس بالاخره آورده‌ات دیگر. «یک عمر است آدم نشده است. بیاورش ببینم این‌جا چکار می‌کند…»

مثل اینکه خبری است! وگرنه چرا تا حالا ما را دیوانه نمی‌کرده‌اند؟ سرباز بخواهند، پادگان درست می‌کنند به اندازه کربلا تا نجف. بعد در پادگان‌ها هم رزم شبانه می‌برند. پیاده‌روی می‌برند… دارند می‌برند دیگر… چه کار باید بکنند؟ غذا می‌دهند در پادگان. لباس نظامی می‌دهند که همین لباس عزایت است که پوشیدی و إن‌شاءالله با همین لباس در صحرای محضر محشور بشوی. این لباس حسینی‌ات…

ویدئوی این سخنرانی را درباره اهمیت پیاده‌روی اربعین در زیر ببینید.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا