سحر بارانی بین‌الحرمین

فیلم و روایت مخاطبان

فیلم زیبا از سحر بارانی شب جمعه بین‌الحرمین

فیلم ارسالی: آقای رعایایی

پرنده بی‌قرار جانم سربه دیوار قلبم می‌کوبد و از شادی نزدیک است که قالب تهی کند.
شوق پرواز در آسمان نجف تا کربلا، اوج گرفتن تا ملکوت کربلا و قرار در پاک‌ترین و ملکوتی‌ترین جایگاه خدا، اورا هرلحظه بی‌قرارتر می‌سازد.
من، آن عاشق بی‌سروپایی هستم که در هر قدم به محبوب و معشوقش نزدیک‌تر می‌شود.
چقدر ذوق دارم که می‌خواهم خسته و درمانده‌ی راهی شوم که لحظه‌لحظه‌اش بوی دوستی، محبت،عشق و ایثار می‌دهد .
چه زیباست وقتی سربند نحن ابناءالحسین چون تاجی زمردین بر روی سرم می‌درخشد و قوت جانم می‌شود. دانه‌های تربتی که لابه‌لای انگشتانم می‌چرخانم، چون قطره‌های باران ،جهان تشنه‌ی شیفتگان را سیراب می‌کند.

در همین رابطه بخوانید:

۲۸۵ عمود را آمده‌ام و تک‌تک قدم‌هایم را نذر ظهور مولایم حجت بن الحسن می‌کنم و مدام زیر لب زمزمه می‌کنم: (اینَ الطّالبُ بدمِ المقتولِ بکربلاء) و اشک چشمانم امان نمی‌دهد تا جمله (لیتَ شِعری، اینَ استقرَّت بکَ النَّوی. بل ایُّ ارضِِ تُقلُّکَ او ثَری) را به آخر رسانم.
در گوشه و کنار این جاده عاشقی، شیفتگان و دلدادگان به مولا را می‌بینی. این جاست که با جان و دل فریاد برمی‌آوری: (عزیزُُ علیَّ ان ارَی الخَلقَ و لا تُری).

من با جسمی خسته این مسیر را طی می‌کنم تا در موازات قدم‌های مولایم، گام بردارم و این‌گونه آماده ظهور شوم.
این است که صبر، الگوی وصال میشود و ۲۸۵ عمود را به امید وصال محبوب طی می‌کنم.
و تازه در این مسیر می‌فهمم که حضرت زینب، ام المصائب، چه کشیده و چه‌ها که ندیده…
و متوجه می‌شوم که چرا حضرت زینب که زبان علی را در کام دارد و شجاعت برادر را، در برابر تمام ظلم، تمام قد ایستاده و فرمود:
(ما رایتُ الا جَمیلا)

ومن که زائری تشنه‌ی دیدن هستم، تشنه‌ی دانستن هرآنچه که باید بدانم؛ نه تنها چشم ظاهر بلکه تمام وجودم چشم می‌شود تا تمام زیبایی‌های امام و مقتدای خود را دریابم و لمس کنم.
هر قدمی که بر‌می‌دار، به حرم امن الهی نزدیک‌تر می‌شوم و بی‌تابی و اشتیاقم بیشتر می‌شود.

لحظه‌ی وصل چون شود نزدیک
آتش عشق تیزتر گردد…

روایت اربعین: عاطفه مهدیان
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا