داستان پدری که توسط پسرش مشتاق پیاده‌روی اربعین شد

برای زیارت، پول حلّال مشکلات نیست

داستان جالب پدری که توسط پسرش مشتاق پیاده‌روی اربعین شد

برای زیارت، پول حلّال مشکلات نیست

پسرم ازسال ۹۰ هرسال پیاده‌روی اربعین قسمتش شده بود. هر وقت که از سفر می‌آمد از لذت‌ها و معنویت آن‌جا آن‌چنان تعریف می‌کرد که هوایی می‌شدم. به خودم قول می‌دادم که حتما اربعین بعدی می‌روم کربلا. ولی بی‌رودربایستی سرموعد که می‌شد، شیطان می‌آمد و حب ‌دنیا را می‌گذاشت در دلم (شغل من رستوران‌داری است) که الان وقت پول در آوردن است. الان می‌توانی پول از دست مردم بگیری. خلاصه دو، سه سالی به همین منوال گذشت و من به حرف شیطان گوش کردم. چرا که من می‌توانستم بروم و خدا را شکر از لحاظ مالی مشکل نداشتم و ندارم. این را گفتم که بدانید همیشه پول حلّال مشکلات نیست!

در همین رابطه بخوانید:

 خلاصه تا سال ۹۳ که پسرم رفت و به من هم گفت بیا برویم ولی باز همان داستان تکرار شد. شبکه ۳ با شروع پیاده‌روی از بصره هر روز صبح ساعت ۹ پخش زنده داشت. کار هر روز صبح من شده بود دیدن تصاویر زیبای پیاده‌روی اربعین. مشتاق پیاده‌روی اربعین بودم. از موقع شروع تا پایان برنامه گریه می‌کردم و از خدا و امام حسین(ع) می‌خواستم که پیاده‌روی اربعین را قسمت من هم بکند!

نذر کردم که اگه قسمتم شد، قول می‌دهم تا زنده هستم به شرط این که بطلبندم به پیاده‌روی اربعین بروم و مغازه را تعطیل کنم. چند نفر را هم با هزینه خودم راهی پیاده‌روی اربعین کنم. خواستم که حب دنیا را توی این چند روز از دلم بیرون کنند. خدا را شکر الان دوسال است که قسمتم شده برای پیاده‌روی می‌روم و از سه ماه مانده به روز موعود دل توی دلم نیست تا بروم و برگردم.

خاطره حمیدرضا از اصفهان/ اربعین ۹۵
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا